استاد مطهری در معنی کلمه کافر می فرمودند: که کافر با وجود شناخت حق روی آن سرپوش می گذارد.
با توجه به مطلب بالا این نکته به ذهنم رسید که طبق آیه شریفه ابتدا باید نسبت به طاقوت کافر شد سپش به خدا ایمان آورد. لذا ما باید کفر و شیطان و راههای نفوظ آن را را به خوبی بشناسیم تا بتوانیم نسبت به آن کافر شویم. چون یکی از ترفند های شیطان این است می گوید من را نشناس و به دنبال من بیا...
مدتها به این مفاهیم فکر می کردم تا به این نتیجه رسیدم که دارای معانی عمیقی است. برای درک بهتر مطلب مثالی می آورم. ببینید یک نفر در کارها بسیار عجول است و آرامش ندارد همین آدم یک کار مهمی را که باید به موقع انجام دهد مدتها به عقب می اندازد. در مقابل فردی را می بینیم که در ظاهر آرام است و به تعبیر اطرافیان (شل و ول) ولی همین فرد تصمیم های مهم را به موقع و سر وقت می گیرد.
یکی دیگر از مفاهیم را که می توانیم در این حوزه قرار دهیم انتخاب های درست و بجاست که با عجول و آرام بودن ارتباط ندارد.
در آخر کسی که کارها به سرعت انجام می دهد حتماً کار ها را درست انجام نمی دهد و بر عکس کسی که به ظاهر آرام است ممکن است تصمیمات به موقع و بجایی بگیرد.
در مبحث تقدم و تأخر امور در قرآن دو مثال را مطرح می نمایم یکی در امر به معروف و نهی از منکر، که چه کسی می تواند این امر را انجام دهد در آیه 112 سوره توبه1می فرماید: کسی که می خواهد امر به معروف و نهی از منکر انجام دهد. اول باید شرایط مومنان را در خود محقق کند، بعد صلاحیت این کار را پیدا خواهد کرد، بعد از محقق شدن آن شرایط است که حرفش اثر دارد. و دیگری در تفسیر سوره بقره2 در ضمن تفسیر بیان کردند. که اول ماده بود یا کلمه؛ در این آیه شریفه خدا می فرماید بشو بعد موجود می شود. پس طبق این آیه ابتدا کلمه و شعور بود بعد ماده به وجود آمد.
لذا این فرضیه به ذهنم رسید که تقدم امور در قرآن یک قاعده باشد یعنی کسی که می خواهد امر به معروف و نهی از منکر کند اول باید توبه کند بعد از عبادت کنندگان بشود و... سپس امر به معروف و نهی از منکر کند. و مثال هایی از این دست. به همین دلیل باید به تقدم و تأخر در فرمامین قرآن دقت کرد و به همان روش عمل نمود.
1. التَّائِبُونَ الْعَابِدُونَ الْحَامِدُونَ السَّائِحُونَ الرَّاکِعُونَ السَّاجِدونَ الآمِرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَالنَّاهُونَ عَنِ الْمُنکَرِ وَالْحَافِظُونَ لِحُدُودِ اللّهِ وَبَشِّرِ الْمُؤْمِنِینَ [آن مؤمنان] همان توبهکنندگان پرستندگان سپاسگزاران روزهداران رکوعکنندگان سجدهکنندگان وادارندگان به کارهاى پسندیده بازدارندگان از کارهاى ناپسند و پاسداران مقررات خدایند و مؤمنان را بشارت ده.
2. إِذَا قَضَى أَمْرًا فَإِنَّمَا یَقُولُ لَهُ کُن فَیَکُونُ چون به کارى فرمان دهد فقط به آن مىگوید باش پس مىباشد.